خانم حراست دانشگاه در حالی که نفس نفس زنان به دنبال دختر دانشجو می دود:
ـ وايسا ببينم خانومم! کارتتو ببينم!
دختر دانشجو با چهره در هم و نگران:
- خانوم مگه چی شده؟!
- عزيزم چند وقته آرايشگاه نرفتی؟ ابروهات بر جوری در اومده! حالا کارتتو بده ببينم.از بچه های خودمونی؟
- آره.خانوم چند وقته همش امتحان داريم قول ميدم امروز برم آرايشگاه.
دختر به اکراه کارتش را به خانوم حراست می دهد.
- آخه عزيزم در شأن يه دختر دانشجو نيست که ابروهاش اين قدر نامرتب باشه.ناخن هاتم که لاک نداره! آخه من چی بگم؟! شما برو کارتتو از حراست بگير!
- خانوم ! خواهش می کنم کارتمو بدين! من واقعاً وقت نمی کنم!.....
- چه طور وقت می کنی تند و تند پروژه ی اضافی بنويسی؟! به هر حال منم تقصير ندارم اين شغلمه!
- آخه ....
* برخواسته از يک ذهن بدجوری بيمار!