Saturday, March 25, 2006

خوشحالا خوشحالتر میشن, ناراحتا ناراحتتر ( این یکیو چرند گفتم ولی من که اصن ناراحتم)

بس که خلوت شده این شهر گربه ها خوشحال و آرام یورتمه می رن. حتی دیگه نمی خرامن, چون یه چیزی ته دلشون قنچ می زنه. آخر سر هزار سالم شد و نه اسکیمو شدم نه سامورایی! شاید بزرگ که شدم گربه شم, گربهُ یورتمه ای.

Sunday, March 19, 2006

ژاکتتو سرت کن بريم! بريم که اينجا نباشيم، که بی هدف باشيم. به به چه هوای خوبی!

که اصلاً هم بد نيست برگرديم به عقب. چه خوب که يه کمی خَرم! شايد يه زيادی. خلاصه جالب بود و جالبتر هم ميشه.

ای خود شيفته!‌ ای خودشيفته ی عزيزم!! طفلک خودشيفتم! (با خودم بودم)

Wednesday, March 01, 2006

جالبه که حتی ثابت شده هيچ احمقی در سراسر خاورميانه به اندازه ی من از خودش عکس نمی گيره! تازگی ها از بس که حرفی برای گفتن ندارم حرف های فوق سری دوستان را فاش می کنم. واقعاً که شرم آوره!‌ ديگه هيچی نگين به من!