Friday, May 19, 2006

دلم دردی که داره با که گويه
گنه خود کرده تاوان از که جويه

دريغا نيست همدردی موافق
که بر بخت بدم خوش خوش بمويه

Thursday, May 04, 2006

تنهام. نه مثل یه دلاور که بالای صخره ها ایستاده و باد می وزه تو موهاش. تنهام مثل یه گربه که تمام تنش جای لگده و لای سطل های آشغال داره گریه می کنه.

غمگین! مثل خیس شدن شونه ها.

Wednesday, May 03, 2006

اشکها می خشکن توی چشمام. لای تک تک مژه ها گیر میکنن. مژه ها به هم می چسبن, از اشک خشکیده. مژه های پلک بالا, مژه های پلک پایین. شاید اونا بهتر می دونن ندیدن این همه تنهایی راحتتره.