Friday, February 16, 2007

لازم دیدم در کلماتی چند، در باب مسئله ی پیامبری و مسایل مربوطه کمی روشنگری بنمایم همانا: در اصل بنده نه چوپان نه بیابانگرد و غارنشین و نه high on cocaine بوده ام. بلکه بنده ای به شدت عادی و معمولی سردرگم در میان بقیه ی بندگان ول می گشتم. اما همان طور که هر چیزی دوره ای دارد، بنده این وسط به ظن خود به پیامبری رسیدم. البته در این شیوه ی جدید پیامبری هدف ارشاد و از این حرفا نیست بلکه خوب هدف رستگاریست از هر نوع. بیش از این جایز نمی دانم در این مورد سخن برانم.

باشد که همه رستگار شویم.

6 Comments:

At 8:44 PM, Anonymous Anonymous said...

we do appreciate the heads up Nass!
In case it lasts long enough.

 
At 6:52 PM, Anonymous Anonymous said...

bashad ke hame rastegarshavand

 
At 9:56 PM, Anonymous Anonymous said...

So, there is no one crying in the wind!

 
At 11:30 PM, Anonymous Anonymous said...

rastgar! What a bizarre word:-?

 
At 3:20 AM, Anonymous Anonymous said...

man yeki ke behet iman daram joonam:D

 
At 2:07 AM, Blogger . said...

khahar
miguyand in payambari aghebate khoshi nadarad...
omidvarim shoma rastegar shavid

 

Post a Comment

<< Home