لازم دیدم در کلماتی چند، در باب مسئله ی پیامبری و مسایل مربوطه کمی روشنگری بنمایم همانا: در اصل بنده نه چوپان نه بیابانگرد و غارنشین و نه high on cocaine بوده ام. بلکه بنده ای به شدت عادی و معمولی سردرگم در میان بقیه ی بندگان ول می گشتم. اما همان طور که هر چیزی دوره ای دارد، بنده این وسط به ظن خود به پیامبری رسیدم. البته در این شیوه ی جدید پیامبری هدف ارشاد و از این حرفا نیست بلکه خوب هدف رستگاریست از هر نوع. بیش از این جایز نمی دانم در این مورد سخن برانم.
باشد که همه رستگار شویم.
6 Comments:
we do appreciate the heads up Nass!
In case it lasts long enough.
bashad ke hame rastegarshavand
So, there is no one crying in the wind!
rastgar! What a bizarre word:-?
man yeki ke behet iman daram joonam:D
khahar
miguyand in payambari aghebate khoshi nadarad...
omidvarim shoma rastegar shavid
Post a Comment
<< Home