Tuesday, April 25, 2006

همين طور که نشستم و به صدای ريختن بارون گوش می کنم، می فهمم که چقدر دلم برای روزهای سختی که نداشتيم تنگ شده.

آيا همه عادت دارن که پَرتش کنن به جايی که دستشون نرسه ولی چشمشون ببينه؟ که بشينن و از لای اشک های نريخته با حسرت نگاش کنن؟!

0 Comments:

Post a Comment

<< Home